ساعات پژوهش
سلام علیکم معاون پژوهشی حوزه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها) زاهدان هستم کارگاه فیش نویسی طلاب برگزار شد وگارگاه icdl هم در حال برگزاری میباشد
سلام علیکم معاون پژوهشی حوزه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها) زاهدان هستم کارگاه فیش نویسی طلاب برگزار شد وگارگاه icdl هم در حال برگزاری میباشد
برگزاری جشن میلاد نبی مکرم اسلام وامام جعفر صادق علیه السلام در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) زاهدان
???
قلبی سخاوتمند
سخن مهربـانـانــه
خدمت و
دلرحمى در زندگى
چیزهایى هستند کــه
انسانیت را احیا میکند
? @zolalearamesh
بزرگترها راجع به بچه ها معمولا اینجوری اظهار نظر می کنن:
چقدر خوشگل شدی”
چه لباس قشنگی پوشیدی”
موهات چقدر زیباست”
و….
کسی نمیگه:
تو چقدر مهربونی،
یا به دیگران کمک میکنی؟
چقدر خوب بلدی میوه پوست بگیری.
پس طبیعیه که بچه های ما توجه به ظاهر براشون تو اولویت قرار می گیره.
نتیجه چنین رفتارهایی در بزرگسالی چیه؟
چشم و هم چشمی؛ لباس، تبلت، لوازم التحریر، آرایش، عمل زیبایی و ….
?????????
♨️سلام زلزله
دیشب که آمدی
من ولیلا و حمید را در خواب بردی
Iنمی دانم دفتر مشقم را از زیر آوار پیدا می کنند یا نه
تو به خانم معلم بگو که تکلیفم را نوشته بودم
راستی بقیه آدم ها هم ، تکلیف شان را انجام داده اند ؟
دیشب حمید هم که قول داده بود کمتر شلوغی کند دیگر ساکت شد
ساکتِ ساکت ، برای همیشه
همه سنگ ها و کلوخ هایی که پدر بنام سقف بر سرمان انباشته بود ،
پیکرهای کوچک مان را در هم کوبید و …
حمید نگران ترس لیلا از تاریکی بود و می گفت نترس آبجی من هستم
ولی بعد از مدتی ، دیگر نه حمید بود و نه لیلا و نه من
می دانی زلزله ، ما که رفتیم
ولی روح کوچکمان دید که خیلی ها آمدند
هم آنهایی که هیچ گاه در روستایمان ندیده بودیم شان
لودر هم آورند ، با کلی کمپوت شیرین و بسته های غذا
ولی ما دیگه نبودیم ،
اگر هم بودیم که با دهان پر از خاک … بگذریم
لودر که می دانی چیست
همان ماشینی که در شهر ها برای ساخت خانه
از آن استفاده می کنند
ودر روستا ها ، برای برداشتن آوار از سر مردم
مصاحبه هم کردند که قرار است وام بدهند
و دستور داده اند خیلی خیلی خیلی سریع باشد
همان وامی که به دلیل نبودن ضامن برای پدر
برای دادن نصف آن نیز ، هرگز موافقت نکردند
کاش قبل از آمدن تو ، وام را داده بودند
تا پدر خانه بهتری برایمان بسازد
تا پدر مجبور نباشد هی با گل و سنگ سقف را بپوشاند
وای پدر ، چقدر سنگین کرده بودی ، این آوار را
نمی دانم زلزله
شاید برای دادن وام پدر ، به پادرمیانی تو احتیاج داشتند
می دانی زلزله
با آمدن تو ، روستای ما را شناختند
می گویند کمک به زلزله زدگان ثواب دارد ، درست
ولی مگر کمک به روستاییان برای زندگی بهتر ، ثواب ندارد؟
راستی چرا برخی آدم ها برای بیدار شدن و لرزیدن قلب شان به 7/3 ریشتر لرزه احتیاج دارند ؟
می دانی زلزله به چه فکر می کنم
به روستای بعدی ، ثواب بعدی ، درمانگاه بعدی و دستورات بعدی
و به زنده های لودر و همدلی ندیده
به پدرهای روستاهای دیگر که با تنگدستی ،
آوارهای بعدی را تکه ، تکه ، تکه بر سقف خراب خود می چینند
تا روزی مریم و لیلا و حمیدشان را از زیر آن بردارند
دلم برای لیلا و حمید و مریم های روستاهای بعدی می سوزد
می دانی زلزله
ما که رفتیم
ولی خدا کند روزی بنویسند :
” ز” مثل ” زندگی”